بعد اون چیزایی ک دیروز شنیدمو دیدم
اونجوری ک خالم بم گف باهات حرف خصوصی دارم و نگاهاش
اون لبخند مسخره ای ک اخر سر اون بیشعور تحویلم داد
شکمو ب یقین تبدیل کرده ک بالاخره خالمو راضی کرده تا باهام حرف بزنه
صب خالم زنگ زد
جوابشو ندادم
نمیخام باهاش حرف بزنم . نمیخام راجب این مسئله حرف بزنم
اونم امروز ♀️♀️♀️
خدایا لطفا دوباره زنگ نزنه و کلا پشیمون شه
خاهش میکنم
درباره این سایت